دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روابط با جمهوری فدرال آلمان
محمد براریان
نگارنده معتقد است، روابط ایران وآلمان که از دیرباز دارای مناسبات پر فراز و نشیبی بوده است، عمدتاً در چارجوب روابط تجاری- اقتصادی تعریف شده است و سطح این روابط از زمان انقلاب اسلامی ایران و اتحاد مجدد آلمان وارد فاز جدید شده است. اهمیت روابط از آنجا بیشتر می شود که از یک سو، آلمان به عنوان موسس اتحادیه اروپا و یکی از موثرترین کشورهای عضو اتحادیه، سومین قدرت اقتصادی و صنعتی دنیا و دارای نقش رهبری در اتحادیه اروپا و ستون فقرات ناتو است و از سوی دیگر، ایران به عنوان کشوری مهم و تاثیرگذار در حوزه منطقه ای و فرامنطقه ای از سوی قدرت های بزرگ تلقی می شود.
مولف با عنایت به اینکه آلمان مهم ترین شریک اقتصادی ایران در اروپا بوده و از سویی روابط سیاسی میان دو کشور نیز بعضاً شکننده و آسیب پذیر است، لذا سعی دارد تا ضمن بررسی مواضع و عملکرد دولت ها، به بررسی چالش ها و فرصت ها در حوزه دیپلماسی فرهنگی بپردازد و با شناسایی آسیب ها و موانع پیش رو، به این سوال پاسخ دهد که چالش های دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روابط با جمهوری فدرال آلمان چه تاثیری بر مناسبات دو کشور دارد؟ و بدین منظور این اثر پژوهشی در چهار فصل به تبیین این موضوع می پردازد.
در فصل اول با عنوان دیپلماسی؛ دیپلماسی فرهنگی، چیستی دیپلماسی فرهنگی و ارتباط آن با دیپلماسی عمومی، منافع ملی و قدرت نرم مورد بررسی قرار می گیرد و ضمن بیان تعاریف مختلف دیپلماسی فرهنگی، کارویژه های دیپلماسی فرهنگی بیان می گردد. در این فصل تلاش شده است تا الگوی کلی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قبال جمهوری فدرال آلمان مورد بررسی قرار گیرد؛ به گونه ای که تسلط ارزش های ایرانی و اسلامیبر ساختار دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و استفاده از عناصری همچون زبان، تاریخ، موسیقی، هنر، نمایشگاه های مختلف، فیلم و سایر ابزارهای فرهنگی می تواند منجر به تعمیق روابط میان دو کشور در ساختار نظام بین الملل شود.
در فصل دوم با عنوان بررسی تاریخ روابط ایران و جمهوری فدرال آلمان، تاریخ روابط دو کشور طی 5 مرحله مورد بررسی قرار می گیرد. مرحله نخست از سال 1860 تا 1905 میلادی را در بر می گیرد. مرحله دوم از سال 1905 میلادی تا پایان جنگ جهانی اول را شامل می شود. مرحله سوم به روابط دو کشور پس از روی کار آمدن رضاشاه اختصاص دارد. مرحله چهارم نیز در برگیرنده بازه زمانی جنگ جهانی دوم تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشد. مرحله پنجم نیز به بررسی روابط دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در پرتو وقایعی همچون جنگ تحمیلی، حادثه میکونوس، برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و موضوع برجام می پردازد.
فصل سوم با عنوان دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال جمهوری فدرال آلمان به بررسی تاریخ روابط دو کشور و موضوع دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال آلمان می پردازد. در این فصل مباحثی همچون جایگاه فرهنگ در سیاست خارجی ایران؛ الزامات دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران؛ چرایی اهمیت دیپلماسی فرهنگی برای ایران؛ ابزارها و روش های دیپلماسی فرهنگی ایران؛ شاخص ها و ویژگی های دیپلماسی فرهنگی ایران؛ آلمان و دیپلماسی فرهنگی؛ دیپلماسی عمومی در آلمان؛ شاخصه های دیپلماسی فرهنگی آلمان و زمینه ها و فرصت های دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال آلمان مورد بررسی قرار می گیرند.
فصل چهارم با ارائه تعریفی از دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال آلمان، به چالش ها و فرصت های اساسی در روابط دو کشور می پردازد. در این راستا اراده دو کشور در جهت شکل گیری، گسترش، حفظ و تعمیق و ارتقای روابط دو کشور مهم ارزیابی می شود که این امر منجر به همکاری ها در بخش های ذیل می شود:
گسترش توریسم در روابط دو کشور؛
برقراری ارتباط میان نخبگان علمی، اجتماعی، هنری و فرهنگی در کشور؛
ایجاد ارتباطات علمی و دانشگاهی میان نهادهای علمی دو کشور از طریق برگزاری کمیسیون های مشترک همکاری علمی و فنی؛
برگزاری هفته های فرهنگی، نمایشگاه کتاب و انتشار کتب و غیره در آلمان.
در بخش چالش ها نیز کتاب به عوامل متعدد و چالش های اساسی درون ساختار دیپلماسی فرهنگی ایران در قبال آلمان اشاره می کند که عبارت اند از:
فقدان وجود راهبردی مشخص؛
ضعف سازماندهی دیپلماتیک؛
امنیتی شدن هویت ایران؛
ایدئولوژیک شدن فرهنگ ایران؛
تاکید بر قرائت شیعی از اسلام در سیاست خارجی؛
آشنایی ضعیف متولیان دیپلماسی فرهنگی با ابزارهای نوین؛
فعالیت دولت ها و جبهه های مخالف و رقیب جمهوری اسلامی ایران مثل جریان سلفی گری و وهابیت؛
عدم شناخت مناسب از ذائقه فرهنگی کشور هدف؛
تاثیر سیاست های اتحادیه اروپا بر آلمان به عنوان یکی از اعضای اتحادیه؛
اسلام هراسی، شیعه هراسی و ایران هراسی؛
فعالیت دستگاه های موازی و انجام اقدامات در راستای دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بدون هماهنگی با متولی رسمی آن یعنی رایزنی فرهنگی؛
تحریم های بین المللی.
همچنین از سوی مولف برخی موارد به عنوان چالش های دیپلماسی فرهنگی آلمان در قبال ایران معرفی شده است که عبارت اند از:
حاکمیت ارزش های لیبرالی؛
ستیز با اسلام سیاسی؛
رشد اسلام گرایی رادیکال؛
برتری جویی فرهنگ غربی.