امروز دوشنبه  ۱۰ آذر ۱۴۰۴
۱۴۰۴/۰۹/۰۹- ۱۵:۰۱

افسانه هوش مصنوعی

اریک لارسون/ محمد مظفرپور

نویسنده در مورد افسانه هوش مصنوعی معتقد است، منظور از افسانه این نیست که بگوییم هوش مصنوعی واقعی امکان تحقق دارد، چراکه از این نظر، آینده هوش مصنوعی یک ناشناخته علمی محسوب می­ شود. منظور، افسانه ­ای است که می­ گوید فرا رسیدن هوش مصنوعی اجتناب­ ناپذیر و صرفاً نیازمند زمان است و ما قدم در راهی گذاشته ­ایم که به هوش مصنوعی در سطح هوش انسانی و سپس ابرهوش منتهی می ­شود. اما این چنین هم نیست و در واقع این راه فقط در ذهن ما وجود دارد. با این حال، اجتناب­ ناپذیری هوش مصنوعی که به وسیله صاحب ­نظران رسانه ­ای، رهبران فکری مانند ایلان ماسک و حتی بسیاری از دانشمندان حوزه هوش مصنوعی ترویج می ­شود، چنان در مباحث عمومی رشد دوانیده است که استدلال علیه آن، اغلب نوعی از فناوری­ ستیزی یا در بهترین حالت، کج ­اندیشی در مورد آینده فناوری تلقی می ­شود.

نویسنده به صراحت اعلام می­ کند که هوش انسان و هوش ماشین بسیار متفاوت هستند. افسانه هوش مصنوعی اصرار دارد که این تفاوت­ ها موقتی هستند و سیستم­ های قوی­تر در نهایت بر آن­ها غلبه خواهند کرد. آینده ­پژوهانی همچون ری کرزویل و نیک بوستروم که مبلغان برجسته این افسانه­ ها هستند، طوری حرف می­زنند که گویی نه تنها هوش مصنوعی در حد هوش انسانی اجتناب­ ناپذیر است، بلکه مدت کوتاهی پس از تحقق آن، ماشین­ های ابرهوشمند از ما بسیار پیشی خواهند گرفت. کتاب افسانه هوش مصنوعی، ماجرای جاروجنجال تبلیغاتی شکل گرفته پیرامون هوش مصنوعی و اغراق درباره توانمندی­ های آن را روایت می­ کند. نویسنده ادعاهای افرادی همچون کرزویل درباره پیشی گرفتن هوش مصنوعی از هوش انسانی را از نقطه نظر فلسفی و کاربردی زیر سوال می­ برد.

کتاب در سه بخش و هجده فصل تنظیم شده ­است. نویسنده در بخش اول با عنوان جهان ساده ­سازی شده توضیح می­ دهد که چطور فرهنگ هوش مصنوعی، ایده ­های راجع به مردم را ساده ­کرده ­است، اما ایده ­های مربوط به فناوری را گسترش داده ­است. در اینجا توضیح داده شده ­است که شکل­ گیری افسانه هوش مصنوعی و توسعه آن، ما را در عصری قرار داده­ است که نویسنده آن را چرندیات فناورانه (Technological Kitsch) می­خواند و منظور نویسنده از این تعبیر، تقلیدهای بی ­ارزش از ایده ­هایی عمیق­تر است که از تعامل با هوش، جلوگیری کرده و فرهنگ انسان­  ها را تضعیف می­ کند. در واقع، چرندیات به انسان­ ها می ­گویند که چگونه فکر کنند و چطور احساس داشته باشند و در اینجا اربابان چرندیات سود برده، اما مصرف­ کنندگان ضرر می­ کنند.

در بخش دوم با عنوان مشکل استنباط، نویسنده ادعا می­ کند که تنها شکل استنباط یا همان تفکر که در مورد هوش مصنوعی سطح انسانی نتیجه ­بخش خواهد بود، نوعی از استنباط است که ما هیچ سرنخی از نحوه برنامه­ نویسی یا مهندسی آن در دست نداریم. دامنه معضل استنباط تا قلب مباحث مربوط به هوش مصنوعی کشیده می ­شود؛ چراکه با هوش در انسان­ ها یا در ماشین­ ها ارتباط مستقیم پیدا می ­کند. نویسنده در اینجا به سه شکل استنباط اشاره می­ کند؛ هوش مصنوعی کلاسیک از یک شکل آن به نام قیاس (Deduction) و هوش مصنوعی مدرن از شکل دیگر آن به نام استقرا (Induction) بهره می­ گیرد. شکل سوم یا همان روش فرضیه ­ربایی (Abduction) در هوش مصنوعی عمومی‌کاربرد دارد که هر کدام از این سه نوع استنباط امری مجزا هستند و نمی­ توان هیچ یک را به دیگری تقلیل داد.

در بخش سوم با عنوان آینده هوش مصنوعی، نویسنده مدعی است در صورت جدی گرفته شدن افسانه هوش مصنوعی، پیامدهای بسیار بدی پیش خواهد آمد؛ زیرا علم را زیر و رو می­ کند و به صورت خاص، فرهنگ ابتکار و هوش انسانی را از بین می­ برد که برای گام­ های ضروری بزرگ در جهت فهم آینده خویش به آن­ها نیاز داریم.

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است

امتیاز شما