ایران در روابط فراآتلانتیکی
عزیزالله حاتمزاده
روابط بین قدرت های دو سوی اقیانوس اطلس، یعنی آمریکا و کشورهای اروپایی را به اصطلاح روابط فراآتلانتیک می نامند. این روابط علاوه بر ریشههای فرهنگی و تاریخی خود، در سال های جنگ سرد به دلیل وجود دشمنی مشترک به نام شوروی و تهدیدهای آن تقویت شد و اروپا پس از جنگ جهانی دوم، برای در امان بودن از تهدید شوروی سابق، همکاری و مناسبات امنیتی و اقتصادی خود را با آمریکا گسترش داد تا بدین ترتیب با استفاده از چتر حمایتی آمریکا، خود را از تهدید امنیتی ناشی از وجود شوروی سابق مصون دارد. پس از جنگ سرد نیز روابط فراآتلانتیکی به نوعی بازتعریف شد و اتحاد آمریکا و اروپا به شکل دیگری ادامه یافت. در دسامبر 1990 میلادی به دنبال فروپاشی شوروی، اعلامیه فراآتلانتیکی صادر شد و مقرر گردید که مسئولان اروپا و آمریکا جلسه های منظم شش ماه یکبار را در سطح سران برگزار کنند و در 3 دسامبر 1995 میلادی برای برخورد مناسب با تهدیدها، دستور کار جدید فراآتلانتیک از سوی سران اتحادیه اروپا و آمریکا در مادرید امضا شد که بر اساس آن دو طرف متعهد شدند با یکدیگر به منظور ارتقای صلح، برقراری دمکراسی، ثبات، رشد اقتصادی، آزادسازی اقتصادی، مبارزه با تروریسم و بهبود شرایط محیط زیست در جهان کار مشترک انجام دهند. اگرچه بعد از حوادث 11 سپتامبر و حمله آمریکا به عراق و گرایش این کشور به یک جانبه گرایی در سیاست خارجی، شکاف هایی در روابط فراآتلانتیک ایجاد شد، اما با روی کار آمدن رهبران جدید در اروپا و باراک اوباما در آمریکا، اختلافات تا حدودی رفع گردید و حتی شکاف ها و تردیدهای جدی ایجاد شده در نتیجه سیاست های ترامپ نیز نتوانست چهارچوب و سطح اتحاد کلان و راهبردی آنها را در عرصه بین المللی متزلزل کند، به طوری که روی کار آمدن بایدن در آمریکا و بحران اوکراین نیز دو عامل تقویت کننده روابط فراآتلانتیکی در سال های اخیر بوده اند.
در این میان، روابط جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه گذشته با هر دو سوی آتلانتیک؛ یعنی اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا و کانادا با مسایل و مشکلات متعددی رو به رو بوده است. مواضع آنها در خصوص جمهوری اسلامی ایران گاهی به هم نزدیک شده و گاهی با همدیگر متفاوت بوده است و ایران طی سال های گذشته همواره یکی از موضوعات مورد بحث در مناسبات آنها بوده است و مناسبات آن ها با یکدیگر بر روی سیاست ها و راهبردهای آنها در قبال جمهوری اسلامی ایران تاثیرگذار بوده است.
کتاب ایران در روابط فراآتلانتیکی، مسئله ایران در روابط فراآتلانتیک و فراز و فرودهای آن از سال 1991 میلادی تا دولت بایدن را مورد بحث و بررسی قرار داده است. در این راستا، موضع ایران گاهی موجب همسویی آنها و گاهی موجب بروز تعارض در مواضع و سیاست های آنها شده است. نویسنده بر اساس همگرایی و واگرایی در روابط فراآتلانتیکی این موضع را در حوزه های تاریخی بررسی کرده است. در اینجا مسئله اصلی کتاب فهم چرایی نوسان ها در همگرایی و واگرایی فراآتلانتیکی نسبت به جمهوری اسلامی ایران از پایان جنگ سرد تا کنون می باشد.
فصل اول کتاب به بررسی روند تاریخی روابط فراآتلانتیکی می پردازد. فصل دوم به مسئله ایران در روابط فراآتلانتیکی اشاره دارد که در این خصوص دو طرف گاهی درباره آن اختلاف و گاهی همکاری داشته اند که در اینجا عوامل تعیین کننده در واگرایی و همگرایی اروپا و آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران بررسی شده است. فصل سوم به موضوع واگرایی در مواضع فراآتلانتیکی آمریکا و اروپا در برابر جمهوری اسلامی ایران طی بازه زمانی 2005-1991 می پردازد. فصل چهارم به موضوع همگرایی و هماهنگی آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در بازه زمانی 2015-2005 اشاره دارد. فصل پنجم به موضوع بروز و ظهور نشانه های واگرایی فراآتلانتیکی در قبال جمهوری اسلامی ایران پس از روی کار آمدن ترامپ و به قدرت رسیدن جمهوری خواهان در آمریکا اشاره دارد. در فصل ششم تلاش شده است تا تحولات و موضوعات مربوط به بحث همگرایی و واگرایی فراآتلانتیکی در قبال جمهوری اسلامی ایران بررسی شود و در اینجا علاوه بر موضوع روی کار آمدن بایدن و تاثیر آن بر این مسئله، مسایل دیگر همچون جنگ اوکراین و اعتراضات در ایران در سال 1401 و مواضع هماهنگ اروپا و آمریکا در این زمینه نسبت به جمهوری اسلامی ایران مورد اشاره قرار گرفته است.