امروز دوشنبه  ۱۰ آذر ۱۴۰۴
۱۴۰۴/۰۹/۰۹- ۱۵:۱۱

روایت ناتمام: قدرت منطقه‌ای ایران در نیم قرن اخیر

امیرحسین وزیریان

نویسنده کتاب اشاره می­ دارد، دو سال پس از انعقاد توافق هسته ­ای، موازنه منطقه ­ای به واسطه مجموعه ­ای از تحولات به نفع ایران رقم خورد. در سوریه، نیروهای ارتش در پرتو حمایت­ های مستشاری و لجستیکی ایران و پوشش هوایی روسیه موفق به بازپس ­گیری مناطق از دست مخالفان مسلح ارتش آزاد و تروریست­ های تکفیری داعش شدند. در عراق، نیروهای وفادار به ایران در قالب بسیج مردمی حشد­الشعبی توانستند به سلطه داعش پایان دهند. در لبنان، موقعیت حزب­ الله به واسطه مشارکت در جنگ سوریه و مبارزه با داعش در عرصه سیاست داخلی مستحکم­ تر شد. روابط ترک خورده ایران-حماس با میانجی­ گری حزب­ الله التیام یافت و در تحولی جدید، ایران توانست با حمایت از جنبش انصارالله یمن (حوثی­ ها) ضمن گسترش نفود منطقه ­ای، جبهه جدیدی در برابر مهم ­ترین رقیب خود یعنی عربستان سعودی باز کند که مجموع این تحولات موجب مطرح شدن ایران به عنوان یک قدرت منطقه ­ای تاثیرگذار در خاورمیانه گردید. 

          پرسشی که در این زمینه مطرح است، این است که افزایش حضور منطقه ­ای ایران چگونه قابل تحلیل است؟ و چه انگیزه و مولفه­ هایی در افزایش قدرت و نفوذ منطقه­ ای ایران موثر بوده­ است؟ برخی­ ها حضور فعال منطقه ­ای ایران را در چهارچوب ایده ­های ناسیونالیسم رمانتیک، تلاشی برای احیای امپراتوری پارسی ارزیابی کرده ­اند. برخی از تحلیل­ گران از قصد تهران برای برپایی یک امپراتوری مذهبی تحت عنوان هلال شیعی یا انترناسیونالیسم سخن گفته­ اند. در این راستا، اگرچه نمی ­توان از نقش ابزار ایدئولوژی به عنوان یکی از پیشران­ های تاثیرگذار غافل شد، اما منحصر کردن کنشگری منطقه­ ای ایران به انگیزه­ های ایدئولوژیک فاقد دقت و جامعیت است؛ روابط ایران با حماس به عنوان یک گروه  سنی اخوانی محور مقاومت، روابط راهبردی با بشار اسد سکولار و یا کمک گرفتن از روسیه در بحران سوریه را نمی­ توان با انگیزه­ های هویتی و ایدئولوژیک توضیح داد.

نویسنده با این دیدگاه همدل است که اگرچه جهان شاهد حضور منطقه­ ای یک ایران جدید و قوی است؛ با این حال، این حضور نه گسترش­ خواهانه و مبتنی بر یک نوستالژی تاریخی است، بلکه بر مبنای تقویت دولت ایرانی در حوزه امنیت و اقتصاد است؛ چراکه در نظم منعطف کنونی نظام بین­ الملل، دولت ­ها در صدد ارتقای جایگاه کنونی خود در نظام توزیع قدرت هستند. از این جهت، حضور فعال ایران بازتاب رفتار یک قدرت ناراضی از وضع موجود است که برای قرن­ ها به دلایلی همچون مداخلات خارجی، جنگ ­ها، تحریم ­ها و دشمنی­ های خارجی با فرسایش قدرت ملی، کاهش نفوذ ژئوپلیتیکی و تضعیف جایگاه بین ­المللی مواجه بوده­ است. بنابراین حضور فعال ایران در منطقه با هدف غلبه بر خطرات ناشی از این واقعیت و بازپس­ گیری جایگاه واقعی خود در منطقه صورت پذیرفته ­است و ایران با در پیش گرفتن سیاست حضور فعال در مسایل امنیتی منطقه در صدد افزایش امنیت نسبی و ارتقای منزلت منطقه ­ای بوده ­است.

به اعتقاد نگارنده، تنها ربع قرن پس از سقوط رضاشاه بود که نخستین تکاپوها پس از بیش از دویست سال، به گام برداشتن مجدد در مسیر افزایش قدرت منطقه ­ای ایران منتهی شد و کتاب روایت خود را از این دوره زمانی به عنوان نقطه تکوین آغاز می­ کند و در مسیر خود به احیای قدرت منطقه ­ای ایران در سال­ های پس از 11 سپامبر 2001 میلادی می ­پردازد. فصل نخست کتاب در قالب تمهیدات نظری به واکاوی ادبیات پژوهشی در باب مفهوم و ابعاد قدرت منطقه ­ای اختصاص دارد. در فصل دوم به تکوین قدرت منطقه ­ای ایران در دوران پهلوی دوم پرداخته شده­ است. فصل سوم به زمینه ­ها و شرایطی می ­پردازد که منجر به خنثی ­سازی و مهار قدرت منطقه­ ای ایران درربع قرن پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌شده ­است: مثل جنگ ایران و عراق، افزایش فشارهای نظام بین­ الملل، ظهور طالبان در شرق ایران وغیره. فصل چهارم احیای قدرت منطقه­ ای ایران را در سال­ های پس از 11 سپتامبر روایت می ­کند و در سخن پایانی کتاب، تحولات سال­ های 2018، 2019 و 2020 میلادی و چالش­ های پیش روی ایران اشاره شده است. در مجموع، ایران در آستانه آغاز قرن پانزدهم شمسی، با وضعیت پیچیده ­ای رو به رو است. از سویی، تلاش برای ارتقای قدرت نظامی و نفوذ منطقه ­ای به عنوان یکی از اهداف تاریخی به ثمر نشسته است و ایران به بالاترین حد از ضریب بازدارندگی دفاعی و منطقه ­ای در 200 سال اخیر دست یافته است و از سوی دیگر، کشور با کاهش شدید سایر مولفه ­های قدرت ملی به ویژه توان اقتصادی مواجه است. نویسنده پایان کتاب را با ارائه مطلبی از روح الله رمضانی در باب نقش ناواقع­ گرایی سیاسی در زوال قدرت ایران پس از سقوط سلسله افشاریه تمام کرده ­است مبنی بر اینکه جنگ­ های نادر عامل اصلی تضعیف ایران نبوده است و بی ­تردید، اگرچه این جنگ ­ها فشار شدیدی بر منابع انسانی و مادی ایران وارد کرد، اما ناواقع­ گرایی نادر مخرب­ تر از این جنگ­ ها بود؛ زمانی که او درگیر جنگ­ های آزادی­ بخش یا جنگ ­های توسعه ­طلبانه بود، هرگز به طور جدی به رفاه کشور، نسبت میان توان­مندی­ های نظامی و اهداف منطقه ­ای، نسبت میان روش­ های نظامی و غایات سیاسی و تناسب اشکال نظامی و غیرنظامی قدرت توجه نکرد.

متن دیدگاه
نظرات کاربران
تاکنون نظری ثبت نشده است

امتیاز شما